فیلم سینمایی «عصر یخبندان» چهارمـین ساخته مصطفی کیـایی از ۳ تیر ماه بـه سرگروهی سینما استقلال اکران شده است. نقش صدف طاهریان در عصر یخبندان چه بود فیلم «عصر یخبندان» فیلمـی اجتماعی و پربازیگر با ۸ نقش اصلی، نقش صدف طاهریان در عصر یخبندان چه بود درون همان حال و هوای کارهای قبلی مصطفی کیـایی هست اما بـه دلیل فضای قصه، فیلم لحن متفاوت و شیرینی کمتری دارد. نقش صدف طاهریان در عصر یخبندان چه بود پخش این فیلم بر عهده ی "بامداد فیلم" است. «عصر یخبندان» یکی از فیلم های پر مخاطب نظرسنجی مردمـی درون جشنواره فیلم فجر بود. ساخته قبلی مصطفی کیـایی با نام «خط ویژه» یکی از پرفروش ترین فیلم های سال ۹۳ بوده است.
فیلم «عصر یخبندان» درون بخش مسابقه سی و سومـین جشنواره فیلم فجر حضور داشت و توانست درون ۶ بخش نامزد دریـافت سیمرغ بلورین شود. این فیلم، سیمرغ بلورین بهترین بازیگر مکمل زن به منظور بازی سحر دولت شاهی و سیمرغ بلورین بهترین تدوین سی و سومـین جشنواره فیلم فجر را دریـافت کرد و همچنین درون بخش های بهترین کارگردانی، بهترین بازیگر نقش اول زن (مـهتاب کرامتی)، بهترین بازیگر نقش مکمل زن(مـینا ساداتی)، بهترین بازیگر مکمل مرد(محسن کیـایی) و بهترین فیلمبرداری نیز نامزد سیمرغ بلورین شد.
نظرات منصور لشکری قوچانی، بهرام رادان و فرهاد اصلانی درارتباط با تماشاچیـان فیلم «عصریخبندان»:
منصور لشکری قوچانی: نقش صدف طاهریان در عصر یخبندان چه بود مردم قطعاً از فیلم لذت مي برند زيرا مضمون آن يکي از دغدغه هاي اصلي جامعه است. اين اثر درون راستاي کمک بـه مشکلات و بررسي شرايط موجود توليد شده است.
بهرام رادان: زمانی کـه مخاطب باهوش ما این فیلم را مـی بیند احساس مـی کند کـه این فیلم بـه شعور مخاطب احترام گذاشته.
فرهاد اصلانی: تماشاچی این فیلم مثل مسافر هواپیمایی هست که درون شرایط سخت و بد پرواز مـی کند، حتما کمربندها را ببندید و مراقب خود باشید.
خلاصه فیلم «عصر یخبندان»:
در «عصر یخبندان» خارپشت ها تصمـیم گرفتند رنج خارهای یکدیگر را تحمل کنند، اما کنار هم باشند و به هم گرما بدهند، خارپشت ها تنـها جاندارانی بودند کـه در «عصر یخبندان» زنده ماندند.
شعار فیلم «عصر یخبندان»:
مـیترسم تمام فکرهایی کـه مـیکنم واقعیت داشته باشد.
عوامل فیلم «عصر یخبندان»:
کارگردان، نویسنده: مصطفی کیـایی/ تهیـه کننده: منصور لشکری قوچانی/ مدیر فیلمبرداری: مـهدی جعفری/ طراح صحنـه: حجت اشتری/ طراح لباس: نگار نعمتی/ طراح گریم: سودابه خسروی/ صدا بردار: امـیر نوبخت/ صداگذار: سید علیرضا علویـان/ تدوین: نیما جعفری جوزانی/ موسیقی: آرمان موسی پور/ مدیر تولید: مجید کریمـی/ دستیـار اول کارگردان: هومن خواجه نوری/ برنامـه ریز: محمد ثقفی/ صحنـه: نفیسه ذاکری/ مدیر تولید: مجید کریمـی/ جانشین تولید و مدیر تدارکات: سجاد رحیمـی /عکاس: مـهدی دلخواسته/ فیلم پشت صحنـه: مـیلاد کیـایی
بازیگران: مـهتاب کرامتی، بهرام رادان، آنا نعمتی، سحر دولت شاهی، مـینا ساداتی، محسن کیـایی، بابک بهشاد، علی مـیلانی، پوریـا رحیمـی سام، صدف طاهریـان، علی کوچکی، فرهاد اصلانی، ژاله صامتی
حواشی «عصر یخبندان»:
مـهتاب کرامتی درباره بازی خودش و سحر دولت شاهی درون نقش فردی معتاد درون فیلم «عصر یخبندان» گفت:
"در «عصر یخبندان» ایفاگر نقش یک زن معتاد بودم اما مـیتوانم خیـالتان را راحت کنم کـه الان پاک پاک هستم. بازی من و سحر دولتشاهی درون این فیلم بسیـار سخت بود چون حتما نقش فرد معتادی را ایفا مـیکردیم و حواسمان بـه راکورد بود که تا سکانس بـه سکانس مـیزان اعتیـاد و عوارض آن روی ما بیشتر شود."
سحر دولت شاهی درباره بازی اش درون فیلم «عصر یخبندان» گفت:
"بازی درون این کار برایم بسیـار متفاوت بود چرا کـه توانستم با ایفای این نقش تجربه متفاوتی راب کنم."
مصطفي کيايي درباره انتخاب نقش برادرش، محسن کیـایی درون فیلم «عصر یخبندان» گفت:
"از آنجا کـه خودم متن را مينويسم، محسن پيش از هر فيلمنامـه را ميخواند و هميشـه هم دست روي يک شخصيت براي کار ميگذارد کـه اتفاقاً هيچگاه من آن را بـه او نميسپرم. او درون اين اثر نقشي را ميخواست کـه بعد بهرام رادان آن را بازي کرد."
آنا نعمتی درباره حضورش درون فیلم «عصر یخبندان» گفت:
"رنگ نقش من آبی هست و این فیلم یکی از بهترین آثاری بوده هست که درون آن حضور داشتهام."
یـاس، مـهمان یکی از روزهای فیلمبرداری فیلم «عصر یخبندان» بوده است.
مصطفی کیـایی درباره فیلم «عصر یخبندان» گفت:
"ما عامدانـه چند پایـان متفاوت را به منظور این فیلم درون نظر گرفتیم چرا کـه مـیخواستیم از این طریق بـه گرههای قصهمان پاسخ دهیم. هرچند کـه در این اثر من قصد داشتم یک قصه تلخ را روایت کنم اما بارها و بارها صدای خنده تماشاگران درون سالن برج مـیلاد پیچید کـه فکر مـیکنم این موضوع بـه خاطر حضور محسن کیـایی است."
بهرام رادان درباره نقشش درون فیلم «عصر یخبندان» گفت:
"نقش من درون اين کار نقشي خاکستري هست که بـه دليل شرايط امروز جامعه بوجود آمده است. بنابراين شايد اگر کمتر از ۲۰ سال پيش بود چندان درون اطرافمان چنين افرادي را نمي يافتيم. اين نقش بـه لحاظ کاراکتر شخصيت سياهي دارد. شايد فريد، يکي از تنـهاترين نقش هايي بود کـه من خود از آن ميترسيدم، بنابراين نمي دانم چقدر ميتوان درون آن نقطه سفيد پيدا کرد. چنين افرادي عمق هاي مختلفي دارند و هرجايي کـه مي روند، بـه نقشي درون مي آيند کـه مناسب آنجا هست و اين باعث خطرناک بودن آن ها مي شود."
«عصر یخبندان» دومـین همکاری مصطفی کیـایی با منصور لشکری قوچانی بعد از فیلم «خط ویژه» است.
محسن کيايي درباره نقشش درون فیلم «عصر یخبندان» و شباهت آن با مقش منوچهر درون فیلم «خط ویژه» گفت:
"کاراکتر سعيد از نظر خود من خيلي جذاب است. او فردي از يک قشر جامعه محسوب مي شود کـه به خاطر شرايطي کـه بوجود آمده يک سري قوانين را بوجود آورده هست که شايد از بيرون و از نگاه افراد ديگر خلاف باشد ولي او آن ها را جرم نمي داند. اين نقش بـه نقش منوچهر «خط ويژه» نزديک هست ولي کارکرد متفاوتي نسبت بـه آن دارد و کارهايش را آگاهانـه انجام ميدهد."
گروه بدلکاری ۱۳ درون فیلم «عصر یخبندان» حضور داشتند.
فیلم «عصر یخبندان» درون ۴۲ لوکیشن ساخته شد و ۲۷ شبانـه روز فیلمبرداری آن بـه طول انجامـید.
«عصر یخبندان» دومـین همکاری ژاله صامتی با مصطفی کیـایی بعد از فیلم «ضدگلوله» است.
فیلم «عصر یخبندان» نسبت بـه نسخه جشنواره، ۲ دقیقه کوتاه شده است.
فیلم عصر یخبندان دقیقاً همان فیلمـی ست کـه از مصطفی کیـایی انتظار داریم، یک فیلم خوشساخت و پرکشش کـه مقبول طبع مخاطب عام هست و مخاطب جدی راهم آزار نمـیدهد. چه باک کـه داستانی دارد کـه نـه بنمایـهاش تازه هست و نـه نتیجهگیری از انعکاس چنین ایدهای درون شاخ و برگهای قصه. اما مگر قرار هست همـه فیلمها ایدهای نو داشته باشند، آنهم درون روزگاری کـه ایده داستانی استفادهنشده نـه کـه کم باشد، نایـایـاب است!
هم ماجرای اعتیـاد و هم ماجرای خیـانت، درون سالهای دور و نزدیک زیـاد از حد مورداستفاده قرارگرفتهاند. بعد راز موفقیت فیلم چست کـه اینچنین با اقبال همراه مـیشود،این مـهم را حتما در یکسره درون پرداخت سینمایی اثر جستجو کرد، چه درون بخشی کـه در اختیـار داشتن فیلمنامـهای با ساختاری محکم کـه بر اساس جزئیـات و با حسابوکتاب درست، دراماتیزه شده هست و چه درون کارگردانی اثر و ریتم پرکشش آن.
این قصه بهراحتی مـیتوانست بـه اثری معمولی و زیر متوسط بدل شود اگر کارگردان تسلط فعلی را بر مدیوم (آنچه را کـه گامبهگام بـه دست آورده و در هر فیلم جلوهای قابلاعتناتر پیداکرده) نداشت. درون این مـیان نباید از ایده بـه هم ریختن روایت خطی مبتنی برتوالی زمان فیلم غافل بود کـه مـهمترین برگ برنده فیلم کیـایی است. روایت فیلم بدون آنکه شکل آزاردهندهای پیدا کند، بدون آنکه بـه اداواطوار آلوده شود و بدون آنکه مخاطب عام را سردرگم کند، مدام درون حال جلو عقب رفتن است. این ویژگی باعث شده روایت فیلم کیفیتی لایـهلایـه پیدا کند، لایـههایی کـه در هر یک تعدادی از شخصیتها حضور دارند، کنشها و واکنشهای شخصیتها سؤالهایی را بـه وجود مـیآورد کـه بهنوعی مخاطب را درون حال انتظار قرار مـیدهد که تا در ادامـه فیلم بـه جواب خود برسد.
این شگرد درون شکل داستانی کـه بهجای اتکا بـه یک محور اصلی کـه شاخههای فرعی داستان بدان متصل شده و با خود پیش ببرد؛ بـه چند خرده روایت اتکا کرده کـه با اغماض هیچیک بر دیگری ارجحیت چندانی ندارد، همـین مسئله باعث شده فیلم بهجای داشتن یک یـا شخصیت اصلی از چند شخصیت بهره بگیرد کـه هر یک سهم و رل خاص خود را درون فیلم بر عهده دارند. بنابراین عصر یخبندان، نـهفقط ماجرای بابک و منیر، نـه امـیرحسین و مـهتاب، نـه فرهاد و بقیـه شخصیتها، کـه قصه همـه آنهاست کـه هریک از این شخصیتها درون بخشی از فیلم بار آن را بر دوش مـیکشند، بـه همـین خاطر هست که بار فیلم هیچ کجا بر زمـین نمـیماند و پیش رفتن آن کند و خستهکننده نمـیشود. این ویژگی امکان آن را بـه فیلمساز داده کـه تعداد قابلتوجهی از بازیگران بـه نام را هم درون کنار یکدیگر با حضوری متعادل درون اختیـار داشته باشد. پارامتری کـه مـیتواند بهعنوان جذابیتی مخاطب پسند باشد.
عصر یخبندان نمونـه بسیـار خوبی ست به منظور سینمایی کـه به مخاطب فکر مـیکند اما بـه این خاطر بـه مخاطب باج نمـیدهد، دنبال مخاطب راه نمـیافتد که تا خواستههای احیـاناً نازل آنها را برآورده کند بلکه مخاطب را بـه دنبال خود مـیکشد.
یکبار بـه دوستی کـه مـیگفت نمـیداند حرفهایش را از کجا آغاز کند، بـه شوخی گفتم از اواسط آن شروع کن؛ حکایت فیلم عصر یخبندان مصطفی کیـانی درون سطحی دیگر همـین مسئله را درون ذهن تداعی مـی کند؛ فیلمـی کـه ترجیح داده بهجای اینکه قصه یـا قصههای خود را از ابتدا تعریف کند، آنها از اواسط ماجرا شروع کند. فیلم از جایی شروع مـیشود کـه دوستان امـیرحسین درون لباس پلیس امنیت بـه در خانـه فرهاد آمدهاند، فیلم پیش مـیرود مـیفهمـیم این اواسط داستان آنها بوده. این حکایت مدام درون فیلم درون حال تکرار شدن هست و بـه نظر همـین شگرد مـهمترین عامل درون کشش فیلم محسوب مـیشود. بهخصوص اینکهایت فرصت را بـه کارگردان و تدوینگر داده کـه ضربآهنگی تند و پرکشش را به منظور فیلم تدارک ببینند. حتی وقتی فیلم پایـان پیدا مـیکند، بازهم ماجرای تازهای آنهم از اواسط جریـان شروع مـیشود. حکایت دوربین گذاشتن همسر فرهاد درون ماشین به منظور کنترل شوهری کـه در فیلم فهمـیدهایم سروگوشش مـیجنبد و شکی نیست کمـی بعد درون قسمتهایی از فیلم کـه ما نمـیبینیم زندگی آنها نیز دچار چالشهایی خواهد شد کـه در رابطه بابک و منیر دیده مـیشود.
استفاده از این ایده درون پایـان فیلم آنقدر خوب جاافتاده کـه باعث مـیشود عصر یخبندان وقتی تماشاگر را از سینما بیرون بفرستد کـه هنوز فیلم تمام نشده هست و ذهن او با آن درگیر مانده.
پایـانبندی فیلم یک ویژگی دیگر هم دارد، این ویژگی درواقع تمـهید سازندگان آن به منظور فرار از یک پایـانبندی غیر کلیشـهای اما تماشاگرپسند است. عصر یخبندان مـیتوانست فیلمـی باشد کـه با تلخی بینـهایت تمام شود؛ از هم پاشیدن زندگی بابک و منیر، فرار مردی کـه به همـه نارو زده و… اما بـه هر دلیل فیلمساز این راه را نرفته و ترجیح داده پایـانبندی آن امـیدوارکننده باشد. انتظار اینکه بعد از همـه این ماجراها بابک منیر را ببخشد و خوش و خرم زندگیشان را از سر بگیرند،مـیتوانست بدترین راح حل ممکن باشد، اما کیـایی راهحل سومـی را انتخاب کرده کـه مـیتواند سایـه شومش را بالای سر منیر همچنان حفظ کند، بابک بعد از تصادف پایـانی فیلم دچار فراموشی شده این فراموشی موقتاً باعث مـیشود ماجرا ختم بـه خیر شود. هرچند کـه این فرض راهم منتفی نمـیکند کـه چهبسا بابک به منظور آنکه بـه شکلی آبرومندانـهتر زندگیاش را حفظ کند، تصمـیم گرفته رل آدمهای فراموشی گرفته را بازی کند…کسی چه مـیداند؟ نتیجهگیری نـهایی اینکه عصر یخبندان بهعنوان یک انتخاب سرگرمکننده فیلم بسیـار خوبی است، بهمراتب بهتر از فیلمهای قبلی کیـایی و نویددهنده ساخت فیلمهایی بهمراتب بهتر از این توسط همـین فیلمساز درون آینده.
عصریخبندان
نویسنده و کارگردان: مصطفی کیـایی، تهیـه کننده: منصور لشکری قوچانی، مدیر فیلمبرداری: مـهدی جعفری، تدوین: نیما جعفری جوزانی، طراح صحنـه: حجت اشتری، طراح لباس: نگار نعمتی، طراح گریم: سودابه خسروی، صدا بردار: امـیر نوبخت حقیقی، صداگذاری: سید علیرضا علویـان، موسیقی: آرمان موسی پور، مدیر برنامـه ریزی: رضا بختیـاری نیک، دستیـار اول کارگردان: هومن خواجه نوری، برنامـه ریز: محمد ثقفی، صحنـه: نفیسه ذاکری، مدیر تولید: مجید کریمـی، جانشین تولید و مدیر تدارکات: سجاد رحیمـی، عکاس: محمد مـهدی دلخواسته و..
بازیگران: .بهرام رادان، مـهتاب کرامتی،آنا نعمتی، سحر دولتشاهی، محسن کیـایی، مـینا ساداتی، بابک بهشاد، علی مـیلانی، پوریـا رحیمـی سام، صدف طاهریـان، علی کوچکی و فرهاد اصلانی …، با حضور ژاله صامتی .
کیـایی بعد از اولین ساختهی خود، «بعد از ظهر سگی سگی» تلاش کرد که تا در آثار بعدی، رگههای اجتماعی را بـه عنوان رویکرد اصلی فیلمهای خود طرح کند و پیرنگهای کمـیک را بـه عنوان چاشنی وارد آنها کند. از همـین رو «عصر یخبندان» را که تا حدود زیـادی مـیتوان ادامـهی همـین روند درون کارنامـهی کیـایی بـه حساب آورد با این تفاوت مشـهود کـه در فیلم آخر دیگر اثری از آن رگههای کمـیک وجود نداشته و جای آن را ملودرامـی قابل تحمل گرفته است.
کیـایی نشان داده هست که بر مضامـین اجتماعی تسلط دارد و به خوبی از بعد روایت آنها بر مـیآید، حتی اگر این موضوعات به منظور مخاطب کاملا تکراری و کلیشـه شده باشد. همـین تبحر درون شیوهی روایت داستان باعث شده هست که وی هم بتواند مورد تحسین و تشویق منتقدان قرار بگیرد و هم توجه مخاطبان عام را بـه فیلمهای خود جلب نماید.
این کارگردان جوان نشان داده هست که ذایقه تماشاگران ایرانی را شناخته و درک کرده هست منتهی حذف پیرنگهای کمـیک و روی آوردن بـه مولفههای ملودرام مـیتوانست ریسکی بزرگ به منظور وی بـه حساب بیـاید کـه کیـایی نشان داد از بعد این ریسک هم بر مـیآید و مـیتواند مضمونی تکراری مانند اعتیـاد و خیـانت را درون قالب داستانی تلخ روایت د و همچنان مقبول تماشاگران باقی بماند؛ بـه همـین دلیل نباید رمز موفقیت او را درون بنمایـههای داستانی جست و جو کرد. شاید بتوان دلیل خوب از کار درون آمدن فیلمهای کیـایی را تسلط او بر شیوهی روایت و پرداختهای سینمایی، فیلمنامـهای با ساختار محکم و قابل دفاع و استفاده از ریتم پرکشش درون آثار او دانست.
کیـایی درون هر فیلم، بیشتر رشد کرد که تا توانست درون آخرین فیلم خود (خط ویژه) علاوه بر طرح یک داستان اجتماعی کمـیک، دست بـه آسیب شناسی زده و فیلمـی با محوریت فساد اقتصادی بسازد بـه طوری کـه هم خط قرمزها را رعایت نماید و هم جان مایـهی فیلم را حفظ کند. حال کیـایی با تجربیـاتی درون طی سه فیلم گذشتهی خود بـه دست آورده، اثری را پدید آورده هست که گویـا نسبت بـه آثار قبلیاش اجتماعیتر شده است.
کارگردان درون «عصر یخبندان» خانواده را درون مرکز توجه قرار داده و به آسیب شناسی معضلات جدید این نـهاد اجتماعی شامل اعتیـاد و خیـانت مـیپردازد بدون اینکه درون پایـان نتیجه گیری اخلاقی کند.
«عصر یخبندان» بر لبهی تیغ حرکت مـیکند زیرا بنمایـهی داستانی آن درون سالهای اخیر دستمایـهی فیلمهای زیـادی قرار گرفته است؛ اما کیـایی توانسته هست تا حد زیـادی فیلماش را بـه سلامت از این لبهی تیز عبور دهد و آن را کـه مـیتوانست اثری معمولی و یـا حتی زیر متوسط از کار درون بیـاید بـه فیلمـی قابل تحسین بدل ساخته است. مـهمترین حربهی کیـایی به منظور این عبور سلامت را مـیتوان استفاده از ایدهی بـه هم ریختن روایت خطی مبتنی برتوالی زمان فیلم دانست. هر چند این برگ برنده چندان نتوانسته هست در ایجاد تعلیق درون داستان موفق باشد و مخاطب با کمـی ذکاوت مرحله بـه مرحله مـیتواند بـه راحتی ادامـهی داستان را حدس بزند اما همـین عدم پیچیده سازی باعث شده هست تا روایت «عصر یخبندان» بدون این کـه آزاردهنده شده و یـا آلودهی ژستهای پست مدرنیسم شود، مخاطب عام را سرگرم سازد و رسالت خود را بـه انجام برساند. خط داستان مداوم عقب و جلو مـیشود و با ورود و خروج شخصیتهای فراوان فیلم، خرده روایتها را روایت مـیکند.
تحلیل:
در داستان «عصر یخبندان» یک محور اصلی بـه معنای واقعی وجود ندارد و در واقع شاخههای فرعی هستند کـه به هم وصل شده و با اتکا بـه چند خرده روایت مرتبط روایت را پیش. درون این ساختار هیچ بخشی بر دیگری برتری نداشته و شخصیت اصلی نیز وجود ندارد، بلکه تمام نقشها سهم خاص خود را درون داستان ایفا مـیکنند و باری از آن را بر دوش مـیبرند. هر چند برخی از شخصیتها از پرداخت کافی درون فیلم برخوردار نیستند اما با این حال همگی باورپذیر هستند و نبود هر کدام مـیتواند روند عادی فیلم را مشکل سازد.
فیلم درون تمام طول روایت خود از ضرباهنگی خوب برخوردار هست و بار آن هیچ کجا بر زمـین نمـیماند. البته با نزدیک شده بـه پایـان این ضرباهنگ کمـی سست و به اصطلاح آبکی مـیشود اما همچنان قابل قبول است.
اما بـه عقیدهی نگارنده بزرگترین نقطه ضعف «عصر یخبندان» شیوهی پایـان بندی آن هست که کاملا وارد ورطهی کلیشـهها شده هست و نسبت بـه باقی فیلم از قوام خوبی برخوردار نیست. بـه نظر مـیرسد کیـایی، علیرغم روند سیـاه داستان، خواسته هست یک پایـان نسبتا خوش به منظور فیلم رغم بزند، درون حالی کـه مـیتوانست پایـان بندی قویتری به منظور آن درون نظر بگیرد و اساسا مـیتوانست از پنج دقیقهی آخر فیلماش صرف نظر کند.
چند روز پیش بـه اتفاق دو نفر از دوستان بـه تماشای فیلم عصر یخبندان ، نشستیم. فیلمـی کـه هر سه نفر بعد از پایـان آن متفق بودیم کـه از نظر ساخت و موضوع یکی از بهترین فیلم هایی هست که درون چند سال اخیر شاهد آن بوده ایم. عصر یخبندان چهارمـین اثر فیلم ساز جوان« مصطفی کیـایی» است. هر سه فیلم قبلی وی، بعد از ظهر سگیِ سگیِ، ضدگلوله و خط ویژه، فیلم هایی هستند متنی بر روایت و پرکشش، کششی کـه هرچند با کاستی درون محتوا و طرح اصلی فیلم همراه هست ولی مخاطب را که تا انتها به منظور دیدن پایـان آن بر صندلی سینما مـیناند. بـه بیـان بهتر کیـایی تلاش دارد نوعی از سینمای داستانگو را بـه مخاطب خود عرضه کند، روشی کـه چند سالی هست کارگردان های جوان و خوبی مثل بهرام توکلی و خود مصطفی کیـایی آن را دنبال کرده اند. کیـایی درون سه فیلم قبلی خود نشان داد کـه مـیتواند یک روایت داستانی را بـه صورت غیر خطی و با گره-های فراوان و بعد گره گشایی درون خط دیگر روایت، بیـان کند. روشی کـه در عصر یخبندان بـه تکامل رساند. ساخت یک فیلم تلخ اجتماعی با موضوع حساسیت برانگیز خیـانت، اعتیـاد و قتل تلاشی هست که جسارت انجام آن را کمتر کارگردانی مـیتواند داشته باشد. عصریخبندان داستان زنی هست که بـه دلیل بی¬توجهی شوهر خود تصمـیمـی اشتباه مـیگیرد کـه این اشتباه بزرگ تم اصلی داستان را شکل مـیدهد. مـهمترین ویژگی این فیلم این هست که بیننده بـه سرعت وارد طرح اصلی داستان مـیشود و مادام کـه ابهامـی درون روایت داستان برطرف مـیشود ابهام دیگری بـه آن افزوده مـیگردد. البته کارگردان هوشمندانـه و برای تحمل پذیر فیلم تلخ خود و در اوج غم بار بودن سکانسهای فیلم، مخاطب را با دیـالوگ¬هایی مواجه مـیکند کـه زهر تلخی فیلم را درون کام او خنثی مـیکند. بار اصلی این مورد درون فیلم بر عهده نقشی گذاشته شده کـه برادر کارگردان بـه خوبی آن را ایفا مـیکند. درون داستان فیلم عصریخبندان شاخه ها و عناصر فرعی دست بـه دست هم مـیدهند که تا مفهوم اصلی را بـه مخاطب عرضه کنند. درون این نوع از ساختار هیچ یک از روایت¬ها و خورده روایت¬ها بر دیگری پیشی نمـی-گیرند و همـه شخصیت های داستان که تا حد ممکن زمان کافی به منظور ایفای نقش و طرح موضوع را دارند. بـه بیـان ساده¬تر کارگردان با دوری از روایت خطی بـه هر کدام از بازیگران خود زمان کافی به منظور ایفای نقش داده که تا هرکدام از شخصیت ها روایت خود را از داستان بیـان کنند. همـین ویژگی مـهم باعث شده که تا فیلم یک شخصیت اصلی نداشته باشد و بار طرح موضوع و نتیجه گیری بر دوش همـه شخصیت های فیلم باشد، بـه نحوی کـه نبود هرکدام از آنـها روند داستانی فیلم را بهم خواهد زد. با این کـه بن مایـه اصلی فیلم درون چند سال اخیر موضوع فیلم های بسیـاری درون سینمای ایران بوده است، اما کیـایی توانسته از دام کلیشـه ها درون فیلم خود بگریزد کـه اگر این مـهم روی نمـیداد فیلم عصریخبندان بـه اثری معمولی و متوسط بدل مـیشد. مـهمترین حربه کیـایی به منظور رهایی از این بحران استفاده از ایده شکست زمان یـا درهم آمـیختگی توالی زمانی فیلم است. شکست زمان درون این اثر توانسته که تا حد بالایی به منظور ایجاد حس تعلیق درون مخاطب مفید عمل کند، با این کـه مـیتوان با قدری تلاش ذهنی بیشتر ابهام های موجود درون فیلم را برطرف کرد اما فیلم آگاهانـه مخاطب را بـه سمت عدم قضاوت و تا حدی ترس از این قضاوت سوق مـیدهد. البته عصریخبندان با توجه بـه تمام ویژگی های مثبتی کـه بیـان شد، ایرادات اساسی نیز همراه خود دارد. یکی از مـهمترین اشکالات درون فیلم نامـه این اثر است. فیلم با توجه بـه ریتم تند وجذابی کـه دارد مخاطب را با خود همراه مـیکند اما، یکی از اساسی ترین مشکلات فیلم نامـه درون عدم پرورش درست بعضی از شخصیت های داستان هست که درون حد تیپ باقی مانده اند. بیشترین نمود را مـیتوان درون نقش آقازاده فاسد فیلم مشاهده کرد. بازی تکراری و بدون روح بهرام رادان نیز بـه این ضعف دامن زده است. این نقش نـه کامل شده و نـه قابل درک هست و نوع بازیگری این نقش را قبلا از رادان درون چند فیلم دیگر دیده ایم. مـهمترین دلیل ترمـیم این مـهم بازی خوب و باورپذیر بازیگران دیگر هست که خطاهای و کاستی های آن را مـی پوشاند و به باورپذیر شدن آن کمک مـیکند. یکی دیگر از مشکلات فیلم این هست که خیـانت و اعتیـاد بـه حدی عادی و همـه گیر نشان داده مـیشود کـه بیننده با این سوال مواجه مـیشود کـه «آیـا این موضوعات که تا این حد فراگیر هستند؟» این نوع از روایت چندان قابل درک نیست، حتی اگر رسالت فیلم بیـان این معضلات باشد. بهتر این بود کـه به دلیل بی مـیلی و سردی منیره با بازی مـهتاب کرامتی نسبت بـه شوهرش بابک با بازی فرهاد اصلانی ، درون حد چند سکانس با روایت خاص درون دل شکست زمان، پرداخته مـیشد. اگر این خلأ درون فیلم پر مـیشد مخاطب بـه سوالات مـهم تری مثل: «چرا خیـانت و چرا حتما به جایی رسید کـه خیـانت و اعتیـاد راه حل مشکلات باشند؟» مـیرسید . کـه در این شرایط فیلم از آنچه کـه هست موفق تر مـینمود. یکی دیگر از نقاط تاریک فیلم استفاده زیـاد و بی¬پرده کاراکترهای فیلم از کلمات زشت و رکیک است. تاجایی این مورد پیش مـیرود کـه انگار امری عادی و طبیعی است. این درون حالی هست که تمام این بی ادبی ها را مـیتوان با دیـالوگ های مناسب تری اصلاح کرد، آن هم بـه گونـه ای کـه به محتوای آن آسیبی وارد نشود. اما بزرگترین مشکل فیلم بـه اعتقاد نگارنده پایـان بندی آن هست . پایـانی کـه با توجه بـه کلیت فیلم از جذابیت و قدرت کمتر برخوردار است. این تصور بـه وجود مـی آید کـه کیـایی تلاش کرده پایـان خوش و مورد انتظار مخاطب را انتخاب کند. درون حالی کـه اگر ۴ دقیقه پایـانی حدف مـیشد، شاید بهتر بود. البته با توجه بـه نوع ساختار فیلم مـیتوان نظرات متعددی درون مورد آن ابراز کرد. درون باب پایـان بندی این اثر دوست و برادر خوش ذوق من، آرمان پورقربان، نظر متفاوتی دارد. او پایـان خود فیلم را بهترین نوع پایـان بندی مـیداند و مرگ آقازاده فاسد را نوعی انتقام جامعه از وی تلقی مـیکند. همـین چند گانگی درون نتیجه گیری از فیلم، توفیقی هست که نمـیتوان درون هر فیلمـی پیدا کرد. درون انتها حتما عنوان کرد این فیلم درون نقل و بیـان آسیب¬های اجتماعی موفق عمل کرده و توانسته بـه زبان سینمایی و با بهترین نوع آن معضلات مـهم اجتماعی را بـه مخاطب خود عرضه کند. موضوعاتی کـه در عین تلخی و گزندگی با ساختاری مناسب و جذابیت فراوان عرضه شده است. با توجه بـه همـین اصل و سایر مسائل بیـان شده عصریخبندان درون سرگرم مخاطب عام و رضایت مندی مخاطب خاص موفق هست و دیدن این فیلم به منظور تمام طیف¬های فکری جامعه خالی از لطف نخواهد بود.
کیـایی از جمله کارگردانانی هست که شناخت نسبتا خوبی بـه معضلات اجتماعی و مسائل روز جامعه دارد اما نوع نگاه ویژه اوست کـه او را از بقیـه همکارانش متمایز مـی کند. زاویـه دید طنازانـه او بـه پدیده های اجتماعی باعث کمرنگ شدن لحن تلخ فیلم مـی شود کـه این از دلایل موفقیت اوست.
عصر یخبندان روایتی درباره اعتیـاد است. داستانی پر کششش و اغراق آمـیز دارد کـه در کنار مضمون اصلی فیلم، نیم نگاهی هم بـه معضلات دیگری چون تاثیر و عواقب بی توجهی بـه خانواده، روابط نامشروع، مواد مخدر، قتل، دروغ، خیـانت، بزه های اجتماعی، طلاق، ضعف قوانین و خلاصه اغلب مشکلات جاری جوامع درحال رشد امروز، مـی افکند. البته مسئله هم بر سر همـین نیم نگاه است. بـه نظر مـی رسد کیـایی فرصت را درون حال از دست رفتن دیده و در زمان یکی دو ساعته فیلم مـی خواهد بـه همـه دغدغه های خود بپردازد. درون نتیجه فیلم را بدون نتیجه گیری رها کرده و مرثیـه ای درون سوک مصائب روز خوانده و گذشته است.
عصر یخبندان همانند بسیـاری از تراژدی های موجود دیگر، یـاس و ناامـیدی را بـه مخاطب القاء مـی کند. ایرادهایی کـه در این فیلم بـه چشم مـیخورد شباهت آنرا بـه خط ویژه بیشتر و بیشتر مـی سازد و شاید همـین مسائل موجب شده اند کـه عصر یخبندان نیز یک اثر برجسته هنری نشود. کارگردان مخاطب را بـه سمتی مـی کشد کـه قانع شود: هدف وسیله را توجیـه مـی کند و هر موظف بـه گرفتن حق خود است! که تا به اینجا که: جامعه غیر قابل تغیر هست و نقش کاراکترهای خوب و بد داستان های او با بقیـه تفاوت دارد. آدم های خوب هم درون قصه او وقتی پررنگ مـی شوند کـه با منطق هنجار خودنمایی مـی کنند. همچنانکه شغل سعید فروختن آرم طرح ترافیک بـه شیوه خاص خودش هست و درون جواب اینکه "معنی فروختن طرح ترافیک را هم فهمـیدیم" بـه توجیـهاتی کوچه بازاری کـه با هنجارهای اجتماعی درون مغایرت هست روی مـی آورد. یـا به منظور کمک بـه دوستش ها را جمع مـی کند که تا او با نصب مجددشان به منظور مردم، پول درمان فرزندش را مـهیـا کند. با یک نگاه منصفانـه درمـی یـابیم کـه این سکانس بـه ظاهر ساده هرچند دیـالوگی هشدارگونـه داشت و هرچند سعید درون جواب اینکه: چرا مردم را جمع کردی؟ گفت: "مـیخواستم مردها حداقل به منظور یک شب هم کـه شده بـه جای زنان حریم سلطان، بـه صورت زن خودشان نگاه کنند"، حس بدبینی را بـه بیننده تزریق کرد.
یکی دیگر از نقاط ضعف فیلم، استفاده مکرر از کلمات زشت و رکیک درون مراودات عادی است. درون آموزه های دینی ما توصیـه فراوان شده هست که با الفاظ زیبا یکدیگر را صدا بزنید. درون کتاب کنزالعمال جلد ۱۶ صفحه ۴۲۰، از پیـامبر اکرم(ص) روایت شده کـه فرمودند: "کسی کـه شخصی را بـه غیر نام خودش (با القاب زشت) صدا بزند، فرشتگان او را لعنت مـیکنند". عادی شدن کلمات رکیک، پدیده ناپسندی هست و این حفره ی عمـیق، زمانی خطرناک و جدی مـی شود کـه به رسانـه های عمومـی کشیده شود. متاسفانـه امروزه فرهنگ عمومـی ما با آموزه های دینی و هنجارهای متعالی اجتماعی فاصله زیـادی گرفته است. درون خوشبینانـه ترین حالتو با فرض اینکه جهت ایجاد حس تنش یـا نزدیک مخاطب بـه فضای نامناسب سکانس از این کلمات استفاده شده است، یک ناهنجاری بـه جامعه القا مـی شود.
داستان کار گذاشتن دوربین "ستاره" درون ماشین شوهرش "فرهاد" و پس از آن، "بابک" درون ماشین همسرش "منیره" بی اعتمادی و بدبینی را بدون هیچ کلامـی آموزش مـی دهد. این درون حالی ست کـه اعتماد یکی از پایـه های اصلی زندگی مشترک است. این نیز یکی دیگر از بدآموزی های عصر یخبندان هست که هیچ بعید نیست، فردا بـه عنوان یکی عنصر مخرب جامعه، سوژه ی دوربین کارگردانی دیگر شود… .
پایـان بندی فیلم خلاف اصل داستان کـه تلخ مـی نمود، که تا حدی امـیدوار کننده است. هرچند کـه در کاستن بار سیـاه نمایی داستان نقش چندانی نداشت و سرآخر هم روشن نشد کـه آیـا واقعا بابک دچار فراموشی شده و یـا به منظور ادامـه زندگی و فرار از آبروریزی، خود را بـه فراموشی زده است؟!
عصر یخبندان فیلمـی خوش ساخت و مخاطب پسند است. کیـایی با ساخت این فیلم نشان داد کـه مـی داند مخاطب را چطور راضی نگه دارد و با گیشـه آشنایی لازم را پیدا کرده است. او کـه از جنبه های تجاری سینما آگاه است، بـه همـین دلیل از تعدد چهره ها استفاده کرده که تا باعث توجه بیشتر بیننده و هیجان به منظور تماشای فیلم شود.
کارگردانی منسجم و نظام مند و ریتم پر کشش علی رغم فیلمنامـه ای نـه چندان قدرتمند، نیز باعث جذب مخاطب شده است. داستان چند شخصیتی عصر یخبندان سبب شد تفاوتی بین نقش های اصلی و مکمل بـه وجود نیـاید. درون واقع هر یک از شخصیت ها سهم خاص خودشان را درون فیلم دارند بنابراین فیلم خسته کننده نمـی شود. روایت غیر خطی، فلاش بک های بجا، عدم ظهور سردرگمـی درون ذهن مخاطب و ریتم تند سنجیده از مـهمترین برجستگی های فیلم کیـایی است.
فرم و نوع روایت و بازی های غالب یـافته بـه جذابیت داستان افزوده است. شاید بدون حضور "فرهاد اصلانی" و "محسن کیـایی" ساخت این فیلم غیر ممکن مـی نمود. چرا کـه نوع بازی این دو باعث لذت بردن مخاطب از فیلم و فضای تلخ آن مـی شود. بازی روان و باور پذیری کـه "مـهتاب کرامتی" و "سحر دولتشاهی" درون نقش معتاد بـه نمایش گذاشتند، جنس فیلم را دست خوش تغییراتی بـه سبک شخصی کرده است. چهره پردازی خلاقانـه و مجرب، تدوین دقیق و هوشمندانـه و تصویربردای استادانـه ای کـه به باورپذیرتر شدن شخصیت ها کمک مـی کند، از جمله نقاط قوت عصر یخبندان به شمار مـی روند.
عصر یخبندان را مـی توان یک پیشرفت درون کارنامـه هنری "کیـایی" تلقی کرد؛ اما حساسیت درون انتخاب محتوا و بهترین بیـان، هنوز حلقه مفقود زنجیر هنری مصطفی کیـایی است.
تازه ترین ساخته مصطفی کیـایی از حیث روایت پیشرفت هایی درون مقایسه با « خط ویژه » دارد اما اشکالات مشابه ای درون دو ساخته آخر این کارگردان بـه چشم مـی خورد کـه باعث مـی شود فیلمـهای کیـایی نتوانند تبدیل بـه اثری برجسته شوند. « عصر یخبندان » داستانی چند شخصیتی دارد کـه کم و بیش مشابه « داستان عامـه پسند » تارانتینو هست . درون این فیلم کارگردان از روایت خطی داستانش پرهیز کرده و به هرکدام از شخصیت های داستان بـه اندازه کافی بها داده که تا هرکدام از آنان داستان خودشان را درون فیلم داشته باشند و هیچ تفاوتی درون دسته بندی نقش ها بـه " مکمل یـا اصلی " بـه چشم نمـی خورد. این ویژگی باعث شده که تا ریتم تند داستان بـه سرعت از مقابل دیدگان تماشاگر عبور نماید و مخاطب کمتر درون حین تماشای فیلم دچار خستگی گردد. با اینحال « عصر یخبندان» درون فیلمنامـه دچار مشکل است. کیـایی اگرچه توانسته با حفظ ریتم تند و جذاب فیلم ( همانند ساخته قبلی اش « خط ویژه » ) مخاطب را با خود همراه سازد اما درون فیلمنامـه دچار ایراداتی هست که باعث مـی شود « عصر یخبندان » بـه اثری ممتاز مبدل نگردد. از جمله ضعف های فیلمنامـه را مـی توان پرداخت نصفه و نیمـه شخصیت های داستان برشمرد کـه مخصوصا درون مورد شخصیت منیره کـه مـهتاب کرامتی آن را ایفا مـی کند، هایلایت بیشتری بـه خود مـی گیرد. آنچه کـه فیلم از شخصیت منیره بـه مخاطب ارائه مـی کند، زنی معتاد با مشکلات بی نـهایت درون زندگی اش اما درون اجرا، این زن تنـها بـه زبان آورنده دیـالوگ هایی از درد و رنج بـه سبک آثار فیلمفارسی هست که باعث مـی شود « عصر یخبندان » درون لحظاتی آکنده از شعار نیز باشد. فیلم همچنین از زبانی گزنده برخوردار هست که لزوم قرار یک درجه بندی سنی به منظور اکران عمومـی آن را توجیـه مـی کند. « عصر یخبندان » بی آنکه واقعا نیـازی بـه استفاده از الفاظ رکیک داشته باشد، آکنده از کلمات زشتی هست که بر پرده نقره ای نقش مـی بندد. کمتر بـه یـاد دارم کـه فیلمـی ساخته شده درون ایران دارای چنین حجمـی از کلمات زشت بوده باشد. تغییر چندباره لحن فیلم درون مـیانـه راه ، از دیگر مشکلات « عصر یخبندان » هست که بـه یکدستی اثر صدمـه جدی وارد کرده. « عصر یخبندان » درون لحظاتی کمـیک هست و درون لحظاتی ملودرام و دائم درون این پروسه درون رفت و آمد بـه سر مـی برد. درون مـیان بازیگران پرشمار و مشـهور فیلم، مـی توان بازی مـهتاب کرامتی و بهرام رادان را برجسته تر از سایرین عنوان کرد. البته بازی مـهتاب کرامتی درون نقش معتاد عالی نیست و پیروی از اصول کلیشـه ای یک شخصیت معتاد هست اما با اینحال مـی توان گفت کـه کرامتی به منظور بازی درون نقش منیره حداقل بیشتر از سایرین زحمت کشیده است. فرهاد اصلانی هم با قاب بندی های پر ایرادی کـه از وی گرفته شده، تبدیل بـه مـهره سوخته « عصر یخبندان » شده است. « عصر یخبندان » علی رغم تمام مشکلاتی کـه در فیلمنامـه دارد، درون مجموع یک پیشرفت درون کارنامـه هنری مصطفی کیـایی محسوب مـی شود. کیـایی بـه خوبی مـی داند کـه چطور نبض مخاطبش را درون دست بگیرد و او را راضی از سالن های سینما خارج کند. وی مـی داند کـه قرار هست جوابش را از مخاطبش بگیرد و نـه جشنواره های سینمایی جهان، بنابراین درون ساخت « عصر یخبندان » با خیـال راحت ذائقه مخاطب ایرانی را هدف گرفته و احتمالا درون گیشـه هم بـه اندازه کافی موفق خواهد شد.
[نقد و بررسی فیلم عصر یخبندان | تیک فیلم نقش صدف طاهریان در عصر یخبندان چه بود]
نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Thu, 05 Jul 2018 15:29:00 +0000